کتاب سوگ
قطع | سانتیمتر | ابعاد | تعداد صفحه | کاغذ پیشنهادی |
---|---|---|---|---|
رحلی بزرگ | 33 × 24 | 36 | 38 | 40 |
رحلی | 28 × 21 | 4 | 6 | 8 |
وزیری کتاب | 31-32 | 33 | 34 | 36 |
رقعی | 80.5-82.5 | 84.5 | 87 | 92 |
ربعی | 23.5 × 16.5 | 26 | 27 | 29 |
خشتی بزرگ | 62.5-64.5 | 66.5 | 69 | 74 |
خشتی کوچک | 34-35 | 36 | 37 | 39 |
پالتویی بزرگ | 87.5-89.5 | 91.5 | 94 | 99 |
Grief: A Philosophical Guide
مایکل چولبی (متولد 1972) فیلسوف آمریکایی و کرسی فلسفه در دانشگاه ادینبورگ است. او بیشتر به دلیل تحقیقاتش در مورد مسائل اخلاقی مربوط به مرگ و مردن از جمله خودکشی، غم و اندوه و جاودانگی شناخته شده است. چلبی همچنین آثاری در روانشناسی اخلاق و اخلاق کانتی و همچنین در موضوعات اخلاق عملی مانند کار و کار، مجازات و پدرگرایی منتشر کرده است.
تجربه غم و اندوه به خاطر مرگ شخصی که دوستش داریم یا برای ما مهم است - به همان اندازه که دردناک است - در شرایط انسانی نقش اساسی دارد. با این حال، شگفت آور است که فیلسوفان به ندرت اندوه را در هر عمقی بررسی کرده اند. در غم، مایکل چولبی یک کاوش فلسفی پیشگامانه از این رویداد عاطفی پیچیده ارائه میکند، و بینشهای ارزشمند جدیدی را در مورد اینکه غم چیست، چه کسی را غمگین میکنیم، و چگونه اندوه میتواند ما را در نهایت به درک بهتری از خود و درک کاملتر انسانیت مان برساند، ارائه میکند. چولبی با تکیه بر روانشناسی، علوم اجتماعی، و ادبیات و همچنین فلسفه توضیح می دهد که ما برای از دست دادن کسانی که هویت ما روی آنها سرمایه گذاری شده است، غصه می خوریم، از جمله افرادی که شخصا آنها را نمی شناسیم اما به هر حال آنها را گرامی می داریم، مانند شخصیت های عمومی. مرگ آنها نه تنها ما را از تجربیات ارزشمند محروم می کند، آنها همچنین تعهدات و ارزش های ما را مختل می کنند. با این حال غم و اندوه چیزی است که ما باید به جای اجتناب از آن بپذیریم، بخش مهمی از یک زندگی خوب و معنادار است. چولبی میگوید، کلید درک این پارادوکس این است که غم و اندوه فرصتی منحصر به فرد و قدرتمند برای رشد در خودشناسی با شکل دادن به یک هویت جدید به ما میدهد. گرچه غم و اندوه میتواند آشوبانگیز و سرگردان باشد، اما همچنین نشاندهنده ظرفیت انسانی ما برای سازگاری منطقی با تکامل روابطی است که به آن وابسته هستیم. گزارشی اصلی از نحوه عملکرد سوگ و چرایی اهمیت آن، سوگ نشان می دهد که چگونه درد این تجربه به ما فرصتی می دهد تا روابط خود را با دیگران و خودمان عمیق تر کنیم. کتاب سوگ به داستان زندگی پنج نفر میپردازد. زندگی هر یک از این افراد به واسطه از دست دادن عزیزی، در یک لحظه متوقف شده است. این افراد کسانی هستند که در مواجهه با مرگ نزدیکانشان، تمامیت خود را باختهاند. و عشق و امید در زندگی آنها دیگر معنایی ندارد. دکتر عابدین و دکتر روبن زاده که از پژوهشگران و نویسندگان کتاب سوگ هستن، خود نیز رنج و اندوه سوگ را تجربه کردهاند. تجربهی غم انگیز از دست دادن عزیزشان برای آنها مشوقی برای کندوکاو در جنبههای روانشناسی سوگ بوده است. نویسندگان کتاب برای درمان مراجعین خود از روشها و ابزارهای مختلفی بهره گرفتهاند. رویکرد درمانی روانپویشی کوتاه مدت به مراجعین کمک میکند تا در مقابل واکنشهای دفاعی و ناخودآگاه خود که از دوران کودکی آغاز شده و تا اکنون به تکامل رسیده است، ایستادگی کند و با احساسات خود روبهرو شود. ترکیب درمان روان پویشی با تکنیکهای دیگر باعث تجربهی بهتر در مواجه با احساسات شده و کارایی این روش را افزایش میدهد. برای درمان مراجعینی که داستان آنها در این کتاب آمده است از ابزارهای مختلفی نظیر ابزار «تعبیر رویا» و «جعبهی شن» استفاده شده است. به کارگیری رویاها یکی از بهترین ابزارهای روانشناسی برای شناسایی عمیقترین لایههای درونی انسانهاست. با استفاده از تحلیل رویاها میتوان به دردها و رنجهای مراجعان پایان داد. جعبهی شن نیز نوعی بازی درمانی است که فضای مناسب جهت تجربهی شناختی و هیجان را فراهم میکند. دلآرام صالحی دانشجوی دکتری روانشناسی بالینی است. او در نگارش این کتاب و روایت داستانهای واقعی مراجعان نقش قابل توجهی داشته و با دکتر علیرضا عابدین و دکتر شرمین روبن زاده همکاری کرده است. کتاب سوگ توسط نشر قطره در 92 صفحه در سال 1396 به بازار عرضه شده است. در بخشی از کتاب سوگ میخوانیم سورنا جوانی بیست و یک ساله, تنها پسر یک خانوادهی شش نفری است که دو سال پیش خواهر دوقلوی خود. سارا را درآغوش خویش, به دلیل نارسایی قلبی از دست داده است. سر تا پا سیاه پوشیده, با نگاهی بهت آلود که میتوان تصویر ثابت و منجمد دخترکی خندان را در مردمک چشمانش نظاره کرد. روبه روی من مینشیند. صدایش پر از خشم و انزجار است. مشتهای گره کردهاش آمادهی نبردی بزرگ با سرنوشتی است که سارا را از او جدا کرده است. او سوگوار نبود خواهرش, گویی زندگی خود را نیز به فراموشی سپرده است و مسموم از قدرت عظیم مرگ، در سرگیجههای تهوع آورتکراری، تهماندهی زندگی را از وجودش پس میزند. از او خواستم داستان زندگیاش را بنویسد. - نمی توانم کلمهای بنویسم. تمام زندگی من در سارا خلاصه میشد. همهی لحظات کنار او بودم. اکنون بدون او نمیتوانم چیزی را به خاطر بیاورم... سورنا از مرگ زودهنگام خواهرش سارا در دستان ناتوان و لرزان خود رنج میبرد. مرگی ناگهانی که او را تا ابد سیاهپوش فقدان لحظات پرطراوت جوانی کرده است. قلب سارا برای او قلب پرتپش خاطرات پرشور کودکی, پر غرور نوجوانی و سرشار از آرزوی جوانی بوده است. اکنون که این ضربان ایستاده, قلب سورنا هم گویی به عصبانی اعتراض گونه دست زده است. ارتباط با دوستانش را قطع میکند. مبادا خندهای» شادی هرچند کوچک او را به اتهام فراموشی بکشاند. بیش از قبل نگران خانوادهی خویش است؛ گویی دیگر خود سورنا وجود ندارد؛ هر آنچه هست تکهتکههایی از خواهر, پدر و مادر اوست که اکنون باید برای کنار هم داشتنشان بیش از قبل زمان بگذارد. با این اقدام جبرانی سعی به کنار هم نگهداشتن خود فروپاشیدهی خویش میکند. اکنون که وارد اتاق درمان شده وجودش بسان علامت سوال بزرگی در زندگی معلق است.آیا میتوان دوباره لحظهها را شاد زیست، با آهنگ زمان رقصید و سارا را جاودانه به خود بازگرداند؟ سوگ واژهی غریبی است برای یک پسر بیست و یک ساله که تمام عمر نفسهایش به دم و بازدم خواهری دوقلو گره خورده بود. در ابتدا که سخن میگفت شدت ادای کلمات، خشمی نه چندان نهان را که بر سراسر وجودش سیطره داشت، نشان می داد.