کتاب وداع با پرولتاریا
قطع | سانتیمتر | ابعاد | تعداد صفحه | کاغذ پیشنهادی |
---|---|---|---|---|
رحلی بزرگ | 33 × 24 | 36 | 38 | 40 |
رحلی | 28 × 21 | 4 | 6 | 8 |
وزیری کتاب | 31-32 | 33 | 34 | 36 |
رقعی | 80.5-82.5 | 84.5 | 87 | 92 |
ربعی | 23.5 × 16.5 | 26 | 27 | 29 |
خشتی بزرگ | 62.5-64.5 | 66.5 | 69 | 74 |
خشتی کوچک | 34-35 | 36 | 37 | 39 |
پالتویی بزرگ | 87.5-89.5 | 91.5 | 94 | 99 |
Adieux au prolétariat
آندره گورز در 9 فوریه 1923 در اتریش متولد شده و در 22 سپتامبر 2007 در فرانسه درگذشت. گورز، فیلسوفی اجتماعی بود که در زمینه روزنامهنگاری هم فعالیتهای شایان توجه داشت. او در سال 1964 هفته نامه Le Nouvel Observateur را تأسیس کرد. پس از جنگ جهانی دوم از نسخه اگزیستانسیالیستی ژان پل سارتر از مارکسیسم حمایت می کرد، پس از شورش های دانشجویی می 68 بیشتر به بوم شناسی سیاسی ورزید.
ما ناگزیریم؛ ناگزیریم که بحران نهفته درون ساختارهای سرمایهداری را پذیرفته و برای وضعیتی زندگی کنیم که دیگر از ما نخواهد همیشه در بحران بودن را طبیعی فرض کنیم! عموم اقتصاددانهای لیبرال، با تبختر رو به ما میگویند که به انسان طبیعی و زندگی طبیعی احترام بگذارید و سعی نکنید طبیعت انسان را دستکاری کنید! مثل این است که یکی هر روز توی دریا بمب منفجر کند و به شما مردم ساحلنشین بگوید طبیعیست که هر روز سونامی روی سر شما خراب شود و باید آن را بپذیرید! ما اما میدانیم که باید عبور کرد، باید طبیعینبودن بحران را به جامعهی انسانی بازگرداند و از همهی پیشفرضها با چشمی باز رد شد! آندره گرز در «وداع با پرولتاریا: آنسوی سوسیالیسم» به راههای برونرفت از قطعیت زیستن در بحران فکر کرده و در وضعیت بیپایانی استیصال، میگوید که باید از مارکسیسم هم گذشت، اگر میخواهیم وحشت سرمایهداری را پشت سر بگذاریم و تحقق آزادی را به چشم ببینیم. وداع با پرولتاریا، کتابیست با ایدهی انحلال و تبیین این ایده. انحلال همهی برساختهای پیشینی حاصل سنتهای فکری پیشینی. هنگامی که سرمایهداری حتا طبقهی کارگر و جنبش کارگری خودش را ساخته، چگونه میتوان همچنان در همان مسیر بود؟ وقتی که «سرمایهداری میداند که با کارنکردن چرخهای ماشینش چگونه به زندگی ادامه دهد»، گرز به افقی پیشرو و ممکن فکر میکند، افقی که راههای عملی در مسیر کار و رابطهی کارگر و کارفرما دارد «زیرا نهتنها کار، بلکه زندگی و شهر و جامعه باید تغییر کند.» ایدهی اساسی کتاب بر الزام این تغییر استوار است و اینکه، این تغییر باید بر نیازهای ما منطبق باشد و درنهایت به وسعت بیشتر و بیشتر قلمرو آزادی منتهی شود.
دیگر امر بر این دایر نیست که بدانیم کجا میرویم یا اینکه با قوانین درونی پیشرفت تاریخ همگام شویم. به جایی نمی رویم و تاریخ مسیر از پیش بوده ای ندارد. نباید هیچ چیز از تاریخ انتظار داشت یا چیزی را فدای آن کرد دیگر امر بر این دایر نیست که خود را قربانی راهی برین کنیم که باز خرید رنج هایمان باشد و بهای فداکاری هایمان را با بهره بپردازد. از این پس برعکس امر بر این دایر است که ما چه میخواهیم و در جستجوی چه هستیم. منطق سرمایه ما را تا آستانه آزادی هدایت کرده است. اما به شرطی میتوان از این آستانه گذشت که به جای تعقل تولیدی تعقل دیگری بگذاریم این کار فقط از خود مردمان ساخته است. هیچ کا جگاه قلمرو آزادی از فرایندهای مادی نتیجه نمی شود قلمرو آزادی تنها با عمل بنیادی و خلاق آزادی که آزادی را به مثابۀ خودبنیادی مطلق در نظر گیرد و آن را هدف نهایی هر شخص ،ببیند مستقر میشود